رابطه بین هوش هیجانی و مدیریت بحران
بخش اعظمی از زندگی ما را هیجان ها تشکیل می دهند. حضور مستقیم و غیرمستقیم هیجان ها را میتوان در تارک قله های استدلال، عقلانیت و براهین عقلانی مشاهده کرد. بی اعتنایی نسبت به هیجان ها، عدم مدیریت آنها و مسامحه و غفلت در بیان آنها می تواند هزینه های گزافی را برای انسان به دنبال داشته باشد.
مدیران خوب و تاثیر گذار باید توانائی مدیریت هیجان خودشان را نیز داشته باشند ، تا کارمندان بتوانند به آنها اعتماد کنند واحساس خوبی از کار با آنها داشته باشند و مطمئن باشند که تحت نظر مدیر مربوط که دارای هوش هیجانی بالایی میباشد میتوانند بحران های رخ داده را به طور مناسب مدیریت کنند . به طور خلاصه ، مدیرانی که کارمندان با آنها می مانند کسانی هستند که با هوش هیجانی مدیریت می کنند .
بر اساس بخشی از نتایج تحقیقات گلمن ( ۱۹۹۸ )، بار اُن ( ۱۹۹۹) فورگاس ( ۲۰۰۱ )، بارتون ( ۲۰۰۷ )، تاجیک ( ۱۳۸۴ ) و بیرودیان ( ۱۳۸۵ ) به این موضوع اشاره شده که توانایی مدیریت بحران نیازمند تسلط بر رفتار و کنترل احساسات است تا در زمان ایجاد بحران که سرعت عمل و اتخاذ تصمیم صحیح از ارکان اصلی برخورد با آن است، مدیران بتوانند حتی یک موقعیت تهدیدآمیز را به یک فرصت تبدیل کنند.
و در نهایت ذکر این نکته لازم است که هوش هیجانی ارتباط تنگاتنگی با مدیریت بحران دارد که اکثر تحقیقات و مطالب بزرگان علوم روانشناسی و مدیریت نیز تائید کننده این مطلب است و هر شرکتی تمایل داشته باشد که خود را در برابر مشکلات و بحران های احتمالی بیمه نماید باید علاوه بر بهره هوشی افراد به هوش هیجانی آنها نیز توجه نموده و برای تقویت آن برنامه ریزی نماید.