برای موفق شدن کمی منفی فکر کنید
عقل سلیم میگوید که اگر بخواهید به هدفی مهم دست پیدا کنید، باید مثبت فکر کنید. خودتان را در حال ارائه بهترین سخنرانی تجسم کنید و انرژی مخاطبین را جذب کنید. مصاحبه شغلی ایده آلتان را تجسم کنید و خودتان را تصور کنید که در آن کار پذیرفته شده اید. بااینکه این استراتژیها اغواکننده به نظر میرسد اما اغلب نتیجه عکس میدهد. خیلی از ما وقتی روی دلایلی که میتواند منجر به شکستمان شود تمرکز میکنیم، موفقتر میشویم.
جولی نورم و نانسی کانتور که هر دو رواشناس هستند، در مجموعهای از تحقیقات خوشبینی استراتژیک را با بدبینی دفاعی مقایسه کردهاند. اگر شما فردی خوشبین استراتژیک باشید، بهترین نتیجه ممکن را تجسم کرده و بعد برای اتفاق افتادن آن با اشتیاق برنامهریزی میکنید. اما اگر فردی بدبین دفاعی باشید، حتی بااینکه در گذشته موفق شدهاید، میدانید که اینبار ممکن است متفاوت باشد. شروع به تصور همه اتفاقات بدی که ممکن است بیفتد میکنید. اگر قهوهام را روی مصاحبهکننده بریزم چه میشود؟ اگر به طور تصادفی سخنرانی را به زبانی دیگر انجام دهم چه میشود؟ اگر اسم خودم را فراموش کنم چه میشود؟
اکثر افراد تصور میکنند که کارایی افراد خوشبین بالاتر از افراد بدبین است زیرا آنها از اعتمادبهنفسشان استفاده میکنند. دکتر نورم و کانتور دریافتهاند که بدبینهای دفاعی اضطراب بیشتری داشته و سطح انتظاراتشان از خود در کارهای تحلیلی، کلامی و خلاقیتی پایینتر است. حتی بااینکه عملکردشان یکسان بوده است.
دکتر نورم میگوید، «در ابتدا فکر میکردم که این افراد با وجود بدبینیشان چطور میتوانستند اینقدر خوب عمل کنند. خیلی زود متوجه شدم که علت عملکرد خوبشان همین بدبینیشان بوده است. تفکر منفی اضطراب را به عمل تبدیل کرده است.» افراد بدبین با تجسم بدترین نتیجه ممکن، به خودشان انگیزه میدهند که آمادگیشان را بالاتر برده و سختتر تلاش کنند.
افراد خوشبین و بدبین تحت شرایط مختلفی به موفقیت دست پیدا میکنند. اگر شما فردی بدبین هستید یا سعی دارید به چنین فردی انگیزه دهید، در زیر به راهکارهای موثری اشاره میکنیم که میتواند کمکتان کند.
۱. موقع کار کردن سوت نزنید.
بااینکه شواهد نشان میدهد که شادی با ایجاد انرژی و خلاقیت ما را موفقتر میکند برای افراد بدبین میتواند نتیجه عکس دهد. وقتی افراد خوشبین و بدبین دارت پرتاب کنند، به یک اندازه موفق بودند اما در شرایط مخالف بیشترین کارایی را داشتهاند. قبل از پرتاب دارت، بعضی ازآنها به یک موسیقی آرامشبخش گوش دادند، گروهی دیگر خودشان را حین پرتاب کردن دارت و از دست دادن هدف تجسم کردند. وقتی در واقعیت دارتهایشان را پرتاب کردند، خوشبینهایی که ریلکس کرده بودند تا ۳۰ درصد درستتر از آنهایی که نتیجه منفی تجسم کرده بودند، پرتاب کردند. اما برای افراد بدبین خلاف آن صدق میکرد: آنهایی که نتیجه منفی تجسم کرده بودند تا ۳۰ درصد بهتر از آنهایی که ریلکس کرده بودند پرتاب کردند. تحقیق نورم نشان میدهد که «روحیه مثبت عملکرد بدبینها را مختل میکند. آنها وقتی روحیهشان خوب باشد ازخودراضی میشوند و دیگر اضطرابی که به طور معمول تلاششان را بالا میبرد نخواهند داشت. اگر میخواهید افراد منفی را با شکست روبهرو کنید، خوشحالشان کنید.
۲. تشویق ناامید میکند.
فکر میکنیم تشویق کردن دیگران کار خوبی است، اما شاید اینطور نباشد. در یک آزمایش افراد یک کار طراحی که نیاز به تمرکز و دقت داشت را انجام دادند. درست بعد از کار، محقق برای نیمی از شرکتکنندهها به نمرات دانشگاهشان نگاه کرده و گفت، «باتوجه به عملکردتان در گذشته، فکر میکنم اعتمادبه نفستان برای عملکردتان در این کار خوب باشد. احتمالاً در کاری که پیش رو دارید نتیجه خوبی خواهید گرفت.» این جملات تشویقآمیز عملکرد افراد خوشبین را تا حد کمی بهتر کرده و باعث شد ۱۴٪ عملکرد بهتری داشته باشند. درمقابل، افراد بدبین وقتی مورد تشویق قرار گرفتند تا ۲۹٪ عملکرد بدتری داشتند. این تشویق اعتمادبهنفس آنها را بالا برده، اضطرابشان را کم کرده و تلاششان برای پایین آوردن انتظاراتشان را کاهش داده است. همانطور که الیور برکمن مینویسد، «اطمیناندهی شمشیری دولبه است.»
۳. نگران نباشید، ناراحت باشید.
خیلی وقتها وقتی کسی مضطرب میشود، به او میگوییم که حواس خود را پرت کند. این روش هم برای افراد بدبین موثر نیست. در آزمایش دیگری افراد پرسشنامهای را درمورد سبک خود پر کردند و بعد یک تست ریاضی ذهنی که شامل جمع و تفریق ذهنی اعداد بود را انجام دادند. افراد خوشبین از فکر کردن به نتایج احتمالی فایدهای نبردند اما اینکار برای افراد بدبین مفید بود. وقتی افراد بدبین سعی کردند ذهن خودشان را درست قبل از تست ریاضی پرت کنند، نمراتشان تا ۲۵٪ پایینتر از زمانی بود که بدترین اتفاقاتی را که ممکن است بیفتد برای خودشان لیست کردند. وقت گذاشتن برای نگران شدن کمکشان میکند اضطرابی که برای انگیزه دادن به خودشان نیاز دارند را ایجاد کنند.
۴. خیالپردازیها را برای صفحه نقرهای نگه دارید.
تحقیقات نشان میدهد که خیالپردازیهای مثبت جلو پیشرفت را میگیرد. وقتی افراد کم کردن وزن یا ادامه یک رابطه عاشقانه را تجسم میکنند، احتمال اینکه به چیزی که میخواهند برسند بسیار کم است. همچنین وقتی میگویند، «این کار را میکنم» کمتر از وقتی که میگویند «میتوانم این کار را بکنم؟» نتیجه میگیرند.
دان پینک مینویسد، «تایید حس خوبی میدهد اما باعث نمیشود بتوانید منابع و استراتژیهای لازم برای انجام آن کار را جمع کنید.»
افراد خوشبین همیشه به افراد بدبین ترجیح داده میشوند.
افراد خوشبین در کارهایی که نیاز به انعطافپذیری و پشتکار دارد موفقتر هستند. به طور مثال در شغل فروش بیمه که میزان عدم پذیرش مخاطب بسیار بالا است، طی یک دوره دو ساله افراد خوشبین ۳۷٪ بیشتر از افراد بدبین فروش داشته و تعداد کارمندانی از آنها که در سال اول کار را ترک میکنند نصف افراد خوشبین بوده است.
دکتر مارتین سلیگمان در کتاب «خوشبینی اکتسابی» توضیح میدهد که وقتی اوضاع خوب پیش نمیرود، افراد بدبین اتفاقات منفی را شخصی (من سخنران افتضاحی هستم)، دائمی (هیچوقت اوضاعم بهتر نمیشود) و فراگیر (احترام همکاران و همسرم را از دست خواهم داد) میبینند. از طرف دیگر، افراد خوشبین تشخیص میدهند که وقتی سخنرانی نمره میآورد این احتمال وجود دارد که مخاطبین برای پیام آنها آماده نبودهاند، میتوانند تمرین بیشتری کرده و پیشرفت کنند و هنوز هم میتوانند عصر را کنار خانوادهشان خوش بگذرانند.
در چنین شرایطی نیاز داریم که فرد بدبین بدترین حالت را پیشبینی کرده و ما را برای آن آماده کند. به طور متوسط، تحقیقات نشان میدهد که افرادیکه هیچوقت نگران نمیشوند، عملکرد کاری بدتری نسبت به کسانی دارند که هرازگاهی نگران میشوند. تحقیقات همچنین نشان میدهد که وقتی کارفرماها به شدت خوشبین باشند، سرمایهگذاری جدیدشان درآمد کمتری وارد کار کرده و کندتر پیشرفت میکنند و زمانیکه مدیرعاملها شدیداً خوشبین باشند، خطرناکترین وامها را گرفته و شرکت را بیشتر در معرض خطر قرار میدهند.
هر دو این روشها درصورت افراطی بودن خطرناک هستند. بدبینی کشنده و خوشبینی مسموم است. رمز کار این است که متعادلترین حالت را پیدا کنید که بتوانید از هر دو رویکرد فایده ببرید. به قول ریچارد پاین، «بهترین مدیران –که شامل رئیسجمهورها هم میشود– میدانند که خوشبینی بیش از حد چیز خطرناکی است و رهبری هوشمندانه و کارآمد یعنی ایجاد تعادل بین آسمان آبی خوشبینها و ارزیابی رک و راستتر بدبینها. یک پیمانه فروشنده، یک پیمانه مخترع، یک پیمانه وکیل و یک پیمانه مهندس را با هم مخلوط کرده و یک مدیر لایق به دست آورید.»
و اگر یک بدبین دفاعی هستید، وقتی میخواهید خودتان را برای اتفاقی که مهم است آماده کنید، احتمالاً لیست ضعفهایتان را به جای قدرتهایتان لیست کنید و به جای یک لیوان اعتمادبهنفس، یک لیوان اضطراب میل میکنید.
منبع:مردمان