درسهایی که کارآفرینان موفق از بدترین مدیران خود آموختهاند
تجاربی که از همکاری با مدیران و رئیسان بد به دست میآوریم، ممکن است ذهن ما را نسبت به مشکلات باز کنند و مهارتهای آتی ما را بهبود دهند.در دنیای کسبوکار، گاهی اوقات مهمترین درسها را از بدترین معلمها یاد میگیرید، درسهایی که مسیر و افق دید شما را تغییر میدهند.تاکنون بسیاری از کارآفرینان و مدیران، تجربهی خود را از همکاری با رؤسای بیصلاحیت سابق به اشتراک گذاشتهاند. در این مطلب هم ما پاسخ ۶ کارآفرین موفق را به این سؤال مرور میکنیم :«مهمترین نکتهای که از یک رئیس بد یاد گرفتید، چیست؟»
مشارکت تیمی
«رئیس سابق ما فقط به سلسهمراتب اداری و عناوین شغلی اهمیت میداد و اهمیتی برای همکاری و مشارکت کارمندان قائل نبود. هر یک از اعضای شرکت باید مستقیماً گزارش خود را به او تحویل میداد و برگزاری جلسات تیمهای کوچک، عملاً ممنوع شده بود. درواقع رئیس، قدرت مطلق شرکت بود و ما فرصت زیادی برای همکاری و سازگاری با یکدیگر نداشتیم. امروزه در شرکت من، برگزاری جلسات منظم تیمی و تقویت فرهنگ همکاری، یکی از مهمترین اولویتها محسوب میشود. من بهخوبی میدانم که چقدر مهم است اعضای تیم، همکاری جمعی را در ساختار تعاملات روزمرهی خود لحاظ کنند.» ملیسا بیگز بردلی، بنیانگذار و مدیرعامل Indagare
به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات
«از اینکه احساسات خود را بروز دهید نترسید! شریک من در شرکت مک کینزی، مرد فوقالعادهای بود، اما بهعنوان یک مدیر واقعاً وحشتناک عمل میکرد، زیرا همیشه احساسات خود را مخفی نگه میداشت. بهعنوانمثال زمانی که جلسهی ارائهی یکی از مشتریان از مسیر خارج شد، تیم ما نمیدانست باید چه واکنشی داشته باشد و نظر مدیر چیست. شرایط پرتنش، عجیب و مخربی به وجود آمده بود. اگر خودتان را ابراز کنید و زمانی که واقعاً ناراحت هستید، به دیگران اجازه دهید ناراحتی شما را درک کنند، راه را باز میگذارید تا آنها هم خود واقعیشان را نشان دهند. تنها در این صورت کارمندان به شما و به یکدیگر اعتماد میکنند و باور میکنند که تنها نیستند. وقتی احساستان را نه بهعنوان یک مدیر، بلکه بهعنوان یک انسان بروز میدهید، پیام بسیار قویتری را ارسال میکنید، تا اینکه همیشه یک چهرهی سنگی و سرد را به نمایش بگذارید.» لئو وانگ، بنیانگذار و مدیرعامل Buffy
کمک کردن به کارمندان
«من برای مدیری کار میکردم که هرگز به کارمندان جوانتر کمک نمیکرد کارشان را پیش ببرند، حتی اگر این کارمندان، در حال انجاموظیفه برای خود او بودند. او خیلی راحت و زود، لوازمش را جمع میکرد و میرفت! من در حال حاضر، مخصوصاً وقتی حجم کاری کمتری دارم، از کارمندانم میپرسم که چگونه میتوانم به آنها کمک کنم. به این ترتیب سعی میکنم فرهنگ تیمی را تشویق کنم و تا حد ممکن، سلسلهمراتب را کاهش دهم.» آدام تیکاور، بنیانگذار و مدیرعامل Camp No Counselors
حرکت گروهی
هنگامیکه یک سرپرستار بودم، رئیسی داشتم که هیچ تجربهای درزمینهی بهداشت و درمان نداشت. او میخواست پروسهای را که ما برای جلوگیری از لخته شدن خون بیماران در پیش میگرفتیم، تغییر دهد. من میدانستم که این کار اشتباه است، اما او روی نظر خودش پافشاری میکرد. سرانجام پروسهها تغییر کرد. این ماجرا به من یاد داد که توانمندسازی کارمندان در ابراز عقیده، تا چه حد مهم است. در کلینیک جدید، ما از مشتریان بازخورد میگیریم و نتایج آن را با کارکنان به اشتراک میگذاریم. سپس همگی در کنار هم راههای پایان دادن به تجارب منفی مردم را بررسی میکنیم. واقعیت این است کارکنانی که روزانه با بیماران در ارتباط هستند، بهتر از هرکسی راهحل مشکلات را میدانند.» ایلاینا ادیسون، مدیرعامل Extend Fertility
اعتماد به تیم
من در شرکتی کار میکردم که سرپرست تیم، هر زمان که میدید از جای خود بلند شدهایم، از ما میپرسید که میخواهیم به کجا برویم. حتی اگر میخواستیم به اتاق فتوکپی یا آشپزخانهی شرکت برویم، باید برای او توضیح میدادیم. در آن زمان بسیار جوان بودم و این رفتار واقعاً روحیهی مرا ضعیف کرده بود، مخصوصاً که پیشازاین همیشه در کارهایم موفق بودم. حالا سعی میکنم این تجربیات را در سبک رهبری خود لحاظ کنم. من میخواهم اعضای تیم بدانند که به آنها اعتماد دارم.» دنیز لی، بنیانگذار و مدیرعامل Alala
احترام گذاشتن به وقت دیگران
«در اوایل دوران حرفهایم، مدیر پروژهای داشتم که تا آخرین دقیقه صبر میکرد و پس از بازبینی اقداماتی که انجام داده بودیم، انبوهی از اطلاعات و درخواستهای جدید را روی میز میگذاشت. این اتفاق معمولاً در پایان روز کاری میافتاد، یا حتی بدتر از آن، وقتیکه به خانه بازگشته بودیم. فکر میکنم این نهایت تخریب، ناکارایی و بیاحترامی است. حالا اهمیت زمانبندی را خیلی خوب درک میکنم و همیشه آگاهانه کارها را بازبینی میکنم، بهطوریکه تیم بدون هیچ تنش لحظهی آخری، بازخوردهای من را بهکار بگیرد. بهعلاوه هرگز اجازه نمیدهم کارمندانم با رنجش و ناراحتی، ساعات بیشتری در شرکت بمانند و کار کنند.» کریستین ری موری، آرشیتکت و رئیس شرکت Olson Kundig
منبع: زومیت
https://www.zoomit.ir/2018/6/15/283193/bad-bosses-helped-entrepreneurs-grow/